نام پدر : علی                                 

ت ت : 1347

ت ش : 1366/08/19

محل شهادت : اصفهان

نحوه شهادت : انفجارنارنجک

 

 

وصيت نامه پاسدار شهيد محمد حسين نظري

بسم الله الرحمن الرحيم

اين وصيت نامه ها انسان را مي لرزاند و بيدار مي كند.

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

گمان نكنيد كساني كه در راه خدا كشته مي شوند مرده اند بلكه آنان زنده اند و نزد خداي خويش روزي مي خورند.

با درود و سلام فراوان بر آقا امام زمان (عج) و نايب بر حقش خميني بت شكن و با درود و سلام بر مجروحين و معلولين سخنم را آغاز مي كنم. اول سلام بر تو اي امام بزرگ، سلام تمامي به خون خفتگان تاريخ مستضعفان جهان بر تو باد، سلام بر تو كه ما را از خواب غفلت بيدار نمودي و ما را از گمراهي نجات دادي و به روز موعود رساندي كه همه مستضعفان جهان در انتظارش بوده اند، روز امتحان، امتحان خود سازي كه خود را آزمايش كنند. بعضي از آنها با مشكلات مي سازند و بر اراده خويش متكي هستند و بعضي ديگر مخالفت كردند با انقلابي كه سر منشاء آن از رسول خدا (ص) است و با بوجود آمدن بعضي از مشكلات مانند كمبودها شروع به نق زدن كردند و مي خواستند روحيه مردم را ضعيف كنند كه بحمد الله مردم بيشترشان به طرفداري از انقلاب برخاستند و با عمل كردن بوسيله خون خويش اسلام را آبياري نمودند. بار خدايا تو را شكر مي كنم كه شربت شهادت، اين يگانه راه رسيدن انسان به خود را به من حقير و گناهكار خود، ارزاني داشتي. تو را شكر مي كنم كه شهادت در راه خودت را به من عطا نمودي و من تنها سعادت و خوشبختي خويش را در راه تو يافتم.

سخني دارم با پدر و مادر عزيزم. مي دانم كه چقدر رنج و زحمت كشيده ايد و مرا به مدرسه فرستاديد تا در آينده خدمتگذار اسلام باشم و اكنون از شما دور هستم و اما خودتان شاهد هستيد چه عزيزاني به خاطر اسلام به خاك و خون كشيده شده اند، كه ما در برابر آنها پر كاهي هم نيستيم، اينها از اسلام دفاع كردند كه دفاع از اسلام نيز واجب است. از شما پدر و مادر گراميم مي خواهم كه قدر امام عزيزتان را بدانيد و او را تنها نگذاريد كه اطاعت از او واجب است و هميشه از او پيروي كنيد و او را دعا كنيد. پدر عزيزم و مادر گراميم از شما مي خواهم كه بعد از شهادت من گريه نكنيد و دنباله رو انقلاب باشيد و براي انقلاب خالصانه و مخلصانه خدمت كنيد و راه مرا ادامه دهيد و اگر من براي شما فرزندي نبودم كه زحمات شما را پاسخ دهم مرا ببخشيد. سخني دارم با برادرانم. برادران عزيزم از شما پوزش مي طلبم كه نتوانستم وظيفه برادري خود را نسبت به شما انجام دهم، پدر و مادر را دلداري دهيد و فرزنداني خوب براي پدر و مادر و برادراني مهربان براي خواهران باشيد كه حق تعالي خشنود شود، باشد كه به سوي سعادت رهنمون شويد. و حال سخني دارم با خواهران و آن اين است كه پيام مرا زينب وار به مردم برسانيد و زينب وار رفتار كنيد و مبادا كه بعد از شهيد شدن من گريه كنيد و اگر چه با شما، وظيفه برادري ننموده ام مرا ببخشيد و حلالم كنيد و اما سخن با معلمان عزيز و زحمتكش. مي دانم كه در چند سالي كه درس خوانده ام باعث زحمت شما شده ام، از شما مي خواهم كه از صميم قلب و به بزرگي خودتان مرا ببخشيد و حلالم كنيد. و از دوستان و همكلاسيهاي عزيز و گراميم مي خواهم كه اگر چه دوست خوبي براي شما نبوده ام مرا ببخشيد و از شما مردم روستاي قيامدشت و شما برادران بسيج مي خواهم كه اگر چه از من بنده گناهكار خطايي سر زده مرا ببخشيد و از عموي عزيز و مهربانم مي خواهم كه اگر چه در موقع درس خواندن باعث زحمت شما شده ام، پوزش مي طلبم و شما را به خدا مرا حلال كنيد كه من سخت به بخشش و حلاليت شما محتاج هستم. در پايان از همگي شما اقوام و خويشان و دوستان مي خواهم كه مرا ببخشيد و در ضمن در مجالس مذهبي دعاي كميل، دعاي توسل، مراسم شهداء شركت كنيد.

والسلام

محمد حسين نظري

 

زندگي نامه شهيد محمد حسين نظري

و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله بل احياء و لكن تشعرون

و به آنان كه در راه خدا شهيد مي شوند مرده مگوييد بلكه زنده اند و شما در نمي يابيد.

گردونه زمان هنوز هم شهيد مي طلبد و اين بار شهيدي ديگر در خون غلطيد و در درياي خونش وضوي شهادت ساخت.

شهيد محمد حسين نظري در صبحدم اولين روز فروردين ماه سال 1347 در زفره يكي از روستاهاي استان اصفهان چشم به جهان گشود. او با زندگي و مرگش درخت و مكتب اسلام را پاس داشت. حسين در سن 6 سالگي در مدرسه سلمان فارسي و در سن 12 سالگي در همان روستا در مدرسه سيد جلال الدين طاهري ادامه تحصيل داد و در بسيج محل هميشه گام مثبتي داشت و دعاي كميل و دعاي توسل را هيچ گاه فراموش نمي كرد. او در مراسم شهداء فعال بود.

ايشان در سن 14 سالگي در هنرستان شهيد چمران اصفهان در رشته برق به تحصيل علم پرداخت و پس از اخذ ديپلم در سن 18 سالگي به خدمت مقدس سربازي رفت. شهيد محمد حسين نظري در اين مدت كه به تحصيل مشغول بود احترام والدين خويش را رعايت مي نمود و نسبت به همكلاسي هايش با تواضع بود و در امور آشنايان و دوستان با صميميت خاصي رفتار مي كرد و به ديگران نيز در مورد مهرباني سفارش مي كرد.

شهيد محمد حسين نظري در وصيت نامه خويش بعد از درود و سلام به امام زمان و امام امت و دعا براي سلامتي آنها به پدر و مادرشان سفارش كرده اند كه به دفاع از اسلام و اطلاعت از امام بپردازند و به خواهرانشان سفارش كردند كه زينب وار رفتار كنند و پس از شهادت ايشان گريه نكنند و از تمام آشنايان و دوستان خود طلب بخشش و مغفرت كردند.

حسين چند روز قبل از شهادتشان به مرخصي آمده بودند، مثل اينكه به ايشان الهام شده بود كه شهيد خواهند شد. از همه حلاليت طلبيدند و خداحافظي كردند و به مادرشان سفارش كردند كه برايش دعا كنند كه به آرزويش برسد. شهيد محمد حسين به مادرشان مي گفتند كه انقلاب ما مانند درختي است كه بايد آن را آبياري نمود و آن با خون ما آبياري مي شود.

ايشان علاقه خاصي به انقلاب و اسلام داشتند. ايشان در سن 18 سالگي داوطلبانه روانه جبهه شدند و يك سال يعد نيز با ميل و رغبتي كه به خدمت در سپاه پاسداران داشتند در آنجا شروع به انجام وظيفه نمودند. ايشان در 16/8/1366 در حين آموزش در پادگان تركشي به پهلويشان اصابت كرد و در بيمارستان آيت الله اشرفي اصفهاني بستري شدند و سپس به بيمارستان آيت الله كاشاني منتقل شده و در تاريخ 19/8/1366 به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.

آري حسين با زندگي ساده و اخلاق نيكويي كه داشت به دلهاي ما جاودانه ماند. حسين در زماني كه در بيمارستان بستري بود هميشه مي گفت مجروح شدن و شهادت در راه خدا و اسلام افتخار است، اميدوارم اسلام به پيروزي نهايي برسد.

يادش گرامي و راهش پر رهرو باد

Leave a comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *