آیتالله سید محمد بن قاسم فشارکی اصفهانی؛ درسال 1253 قمری 1217 شمسي در فشارک به دنیا آمد. جد بزرگ او امیر شریف سالها قبل از آن از زواره به فشارک آمده بودند و برادر امیر شریف بنام امیر مشرف به روستای ویر در همان حوالی میرود.
در سن 11 سالگی به عراق رفت. و کفالت او را برادر بزرگش ابراهیم ملقب به ((کبیر)) بر عهده گرفت. و برخی دروس را نزد برادر و مابقی را مانند فقه و اصول را نزد علمای دیگر مانند آیتالله فاضل اردکانی و حاجی آقا حسن بن سید مجاهد گذراند.
در سال 1286 قمری به نجف رفت و در محضر آیتالله حاج میرزا محمد حسن شیرازی تلمذ کرد و در سال 1291 به همراه آیتالله شیرازی به سامرا رفت.
پس از وفات آیتالله شیرازی مجدداً در سال 1312 هجری قمری به نجف بازگشت.
آنطور که آقا بزرگ تهرانی در کتاب خود میفرماید، در مسجد هندی در نجف کرسی تدریس داشت که حدود 300 شاگرد در کلاسش حاضر میشدند. شیخ عباس قمی در فواید الرضویه میفرماید: زمانی که آیتالله شیرازی در شعبان 1312 وفات کرد بزرگان به او رجوع کردند زیرا اعتقاد داشتند که او اعلم پس از میرزاست و از او خواستند که تصدی امور شرع و مرجعیت را بر عهده بگیرد ولی ایشان میفرماید: من خود میدانم که شایسته این کار نیستم زیرا ریاست امور شرعی نیاز به امور دیگری غیر از علم دارد و من در این امور وسواس خاصی دارم و من به غیر از تدریس به کاری نباید مشغول شوم. به ایشان اشاره کرد که به سراغ مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی بروند. که این یکی از دلایل بلندی همت و پاکی نفس و اخلاص قلب این بزرگوار بوده است.
حاج میرزا محمد حسن نایینی، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آقا شیخ محمد رضا نجفی و حاج شیخ محمد حسین طبسی و آقا میرزا سید علی مدرس یزدی از شاگردان وی بودند. او در نجف درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. از آثار وی اصاله البرائه، الاغسال، الفروع المحمدیه، مجموعه رسالاتی در فقه و غیره، شرح اوائل رساله البرائه شیخ انصاری، رسالهای در خلل نماز میباشد.
وفات وی را در 1316 قمری 1277 شمسي دانستهاند. محل دفن وي يكي از حجرات صحن مقدس علويست
مرحوم سید محمد فشارکی، از بزرگترین شاگردان میرزای شیرازی و استاد حاج شیخ عبدالکریم حائری است. مرحوم حائری میگوید:
من از استاد خود، آیةالله فشارکی شنیدم که فرمود: آن هنگامی که میرزای شیرازی اوّل درگذشتند، رفتم منزل، دیدم مثل این که در دلام یک نشاطی هست، هر چه اندیشیدم جای نشاطی نبود، میرزای شیرازی در گذشته، استاد و مربی من بوده… مدتی اندیشیدم ببینم کجا خراب شده، این نشاط مالِ چیست؟ بالأخره به این نتیجه رسیدم که شاید نشاط از این است که همین روزها من مرجع تقلید میشوم. بلند شدم رفتم حرم و از حضرت خواستم که این خطر را از من رفع کند؛ گویا حس میکنم که تمایل به ریاست دارم.
ایشان تا صبح در حرم به سر میبرد و صبح وقتی برای تشییع جنازه میآید، او را با چشمانی پر التهاب میبینند و معلوم بوده که همهی شب را مشغول گریه بوده است و بالأخره تلاش کرد و زیربار ریاست نرفت.(یادنامهی شهید قدوسی، ص 203)
مشاوره در اعلمیّت
مرحوم آیةالله سید احمد زنجانی قدسسره مینویسد:
فرزند مرحوم سید محمد فشارکی رحمهمالله فرموده است: بعد از وفات میرزای شیرازی بزرگ، پدرم توسط من به مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی پیغام داد که “اگر شما خود را اعلم از من میدانید بفرمایید تا من زن و بچهام را، در امرِ تقلید، به شما ارجاع دهم و اگر مرا اعلم میدانید شما خانوادهی خود را در مسئلهی تقلید، به من ارجاع دهید”.
هنگامی که این پیام را به میرزا رساندم، تأمّلی کرده و فرمود: “خدمت آقا عرض کنید که آقا خودشان، چهگونه میدانند؟”. من این سؤال را، که به منزلهی جواب بود، خدمت پدرم عرض کردم. پدرم فرمود: “برو عرض کن که: شما در اعلمیّت، چه چیز را میزان و معیار میدانید؟ اگر دقّت نظر، میزان باشد، شما اعلماید، و اگر فهمِ عرفی معیار باشد، من اعلمام”.
من، دو باره این پیام را به میرزا رساندم. ایشان باز تأمّلی کرده و فرمودند: “خودشان کدام یک از این دو را میزان قرار میدهند؟”.
من بازگشتم و این جواب را که سؤال بود، ابلاغ کردم. آقا تأمّلی کرد و فرمود: “بعید نیست که دقّت نظر، میزان و ملاک اعلمیّت باشد. آنگاه فرمود که همگی از میرزای شیرازی تقلید کنیم”.(الکلام یجرّ الکلام، ج 1، صص262 ـ 263)
لوازم مرجعیّت
هنگامی که برای قبول مرجعیت، به آیةالله سید محمد فشارکی قدسسره مراجعه کردند، فرمود: «من، شایستهی مرجعیّت نیستم؛ زیرا، ریاست شرعی، به جز علم فقه و شناختِ احکام، امور دیگری از قبیلِ آگاهی از مسایل سیاسی و شناختن موقعیّت امور جاری و موضعگیریهای درست در هر کار را نیز لازم دارد و اگر من در این کار دخالت کنم، به تباهی کشیده میشود. برای من، غیر از تدریس، کار دیگری جایز نیست». و بدینگونه این عالمِ نَفْس کُشته، مردم را به میرزا محمد تقی شیرازی ارجاع میدهد. (بیدارگران اقالیم قبله، صص 126 ـ 127 ؛ فوائد الرضویة، ص 59)
دفع بیماری وبا
مرجع تقلید زمان خود مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤ سس حوزه علمیه قم نقل کرد: مدتی در شهر سامراء نزد مرحوم آیتالله العظمی میرزای شیرازی (متوفی 1312 قمری) درس میخواندیم ، روزی در وسط درس استاد بزرگ ما آیتالله سید محمد فشارکی(متوفی 1315 قمری) وارد شد، در حالی که بسیار مضطرب و نگران بود، علت نگرانیش این بود که بیماری مسری وبا در عراق شیوع یافته بود و بسیاری از مردم را کشته بود، آقا سید محمد فشارکی فرمود: آیا شما مرا مجتهد می دانید؟ گفتیم آری ، فرمود: آیا مرا عادل میدانید؟ گفتیم آری (منظور او این بود که پس از تایید، حکمی صادر کند) آنگاه گفت : من به تمام شیعیان سامره از زن و مرد حکم میکنم که هر یک از آنها یک بار زیارت عاشورا را به نیابت از مادر امام زمان(علیه السلام) بخوانند، و آن مادر بزرگوار را در نزد فرزند بزرگوارش شفیع قرار دهند که امام زمان(علیه السلام) پیش خدای بزرگ از ما شفاعت نماید تا خداوند شیعیان سامراء را از بیماری وبا حفظ گرداند. مرحوم آیتالله حائری گوید: وقتی که این حکم از مرحوم آیتالله سید محمد فشارکی صادر شد، چون خطر مرگ در میان بود، همه شیعیان اطاعت نمودند و در نتیجه، یک نفر شیعه در سامراه تلف نگردید، و خداوند متعال شیعیان را از این بلای عمومی نجات بخشید.
مرحوم آقای سید حسن حائری فشارکی که علی الظاهر اخویزاده مرحوم آقای سید محمد فشارکی استاد [مرحوم حاج شیخ عبدالکریم] بود مرد صالح و فقیه روشن ضمیری بود و بسیار سید صفا و شیرین و دوست داشتنی بود. نقل میکردند که در داستان تنباکو مرحوم میرزای شیرازی فضلای شاگردان خود را شبها در بیرونی جمع میکرده است و آنها در موضوع تنباکو از لحاظ مصالح حکم تحریم و لوازم محتمله غیرمطلوب آن بحث میکردند و به صورت مکتوبی در میآمده و مرحوم میرزا میبرده به اتاق خود و مطالعه میکرده و گاهی حاشیه مینوشته است مطلب به اینجا میرسد که میترسیم به واسطه حکم تحریم جان میرزا در خطر باشد. چون دست خارجیها- که طالب این امتیاز هستند- قوی است و باید برای این جهت نیز جوابی نزد خدا داشته باشیم مرحوم فشارکی که عموی حائری ناقل است جداً معتقد بوده است که در قبال این مصلحت مذهبی جان مرحوم میرزا اهمیتی ندارد لذا خود تنها میرود اندرون خدمت میرزا پس از تعارفات عرض میکند که شما حق استادی و تعلیم و تربیت و سایر حقوق بر من دارید وی خواهش میکنم به اندازه چند دقیقه مثلاً از حقوق خود صرف نظر فرمایید که من آزاد صحبت کنم.آقای میرزا که خیلی مرد مودبی بوده است میگوید آقا بفرمایید مرحوم فشارکی به طور آزاد میگوید سید چرا معطلی؟ میترسی که جانت در خطر بیفتد؟! چه بهتر که بعد از خدمت به اسلام و تربیت علمی عدهای به سعادت شهادت برسی، موجب سعادت شما و افتخار ماست مرحوم میرزا میفرماید بلی آقا من هم همین عقیده را دارم.
مرحوم سيد محمد فشارکي،استاد اصول و فقه با همه علم و فضيلتي که داشت، در کمال فقر و نياز مادي زندگي ميکرد. آيةالله حائري در دوران طلبگي چندين سال تکفل مخارجاستادش و پس از رحلت او تکفل خرج فرزندان او را بر عهده داشت و از درآمد اندکي که پيداميکرد، آنان را بر خويشتن ايثار و مقدم ميشمرد در صورتي که خود کمال نياز را داشت.بعدها نیز تقريرات و مباحث درس استاد بزرگوارش، سيد محمد فشارکي را تحریر نمود.
شاگردان وي:
1- مرحوم ميرزاي نائيني (آيت الله العظمي ميرزا محمدحسين غروي نائيني)
2- مرحوم آيت الله العظمي شيخ محمدرضا نجفي مسجد شاهي كه داراي تاليفات متعدديست و در كتاب وقاية الذهان خود نيز شرح حال مرحوم فشاركي را آورده است
3- مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبد الكريم حائري يزدي مؤسس حوزه علميه قم . ضمنا كتاب تقريرات ايشان تحرير بيانات مرحوم فشاركيست
4- مرحوم سیدحسن مدرس نماینده مجلس
عنایتی به مرحوم فشارکی
وی در یکی از موضوعات علمی دچار شبهه ای شد و هر چه بیشتر اندیشید ، کمتر راه حلی یافت . مطلب را با علما در میان گذارد و هر کدام برای او پاسخی دادند ، ولی هیچ یک جواب قانع کننده ای که مشکل او را برطرف کند ، ندادند و در نتیجه اشکال به قوت خود باقی بود . آیت الله فشارکی می فرماید : به ناچار جهت حل اشکالم در بامدادی تصمیم گرفتم که از شهر سامرا خارج شوم و دور از غوغای اجتماع و نقل و نقد محیط مدرسه درباره آن مساله بیاندیشم ، لذا به سوی رودخانه پهناوری که از کنار شهر می گذشت روان شدم . امواج نشاط افزای شط که همراه با نسیم ملایم ، در حرکت بود ، افکار خمود و خسته هر انسانی را به جنبش می آورد . من در ساحل شط ولی در جای گودی که آب هنگام طغیان بوجود آورده بود ، و در اعمال اندیشه فرو شدم . اما هنوز چندان در ژرفای اندیشه غوطه نزده بودم که جوان عربی به گونه شبانان در برابرم پیدا شد و پرسید : سید محمد اینجا چه می کنی ؟ من که از این مزاحمت برآشفته بودم ، گفتم : شما به ما چکار ؟ دنبال کار خود برو ، من می خواهم در مساله ای فکر کنم ! جوان پرسید : مساله چیست ؟ بیان کن تا بشنوم ! و چون می خواستم هرچه زودتر این جوان عرب را از خود دور کنم ، مساله مورد گفتگو را از اول دقیقاً بیان نمودم و آن جوان سراپا گوش بود و همه را درک می کرد ، اری از قیافه او فهمیدم که مطالب را خوب می فهمد ! من مشغول بیان مساله و مقدمه چینی بودم که آن جوان فرمود : « سید محمد ؛ در این مقدمه اشتباه کردی که به نتیجه غلط و شبهه زا رسیدی » ! و چون ایراد آن مقدمه را تذکر داد ، یک مرتبه تمام شبهاتم برطرف شد و کوچکترین اشکالی در ذهنم نماند . جوان عرب رفت و سپس به این فکر افتادم که این عرب بیابانی کی بود ؟ از کجا آمد ؟ و به کجا رفت ؟ خوبست از او سوال کنم . اما همین که از گودی بیرون آمدم و به اطراف نگریستم اثری حتی از رد پای مبارکش هم نیافتم و آنگاه دانستم مورد عنایت خاص حضرت مهدی علیه السلام قرار گرفتم و متاسفانه وقت حضور ، او را نشناختم .1 زعشقت واله و حیران منــــــم من چو مجنون زار و سرگردان منم من گهی در جستجویت سوی گـــــلزار گـــهی چون جغد در ویران منم من دل آراما ، دل آرامی نـــــــــــدارد زهجــرت بی سر و سامان منم من طبیبانــــه بیـــا انـــدر کنـــــــــارم دچار درد بی درمــــــــــان منم من به شهر و کوچه و دشت و بیـــابان سراسیمه زنـــــــــان گریان منم من الا ای یوسف زهرا چو « ناصر » زهجرت در غم و حرمــــن منم من
از وی آثاری مانند اصاله البرائه، الاغسال، الفروع المحمدیه، مجموعه رسالاتی در فقه و غیره، شرح اوائل رساله البرائه شیخ انصاری، رسالهای در خلل به جا مانده است.
سفر به ديار باقي
وفات وی را در 1316 قمری 1277 شمسي دانستهاند. محل دفن وي يكي از حجرات صحن مقدس علويست
به نقل از ویکی فقه
گروه هایی از سادات طباطبایی در قرون گذشته به ایران مهاجرت نمودند، احمد فرزند سوم «ابراهیم طباطبا» در زمره این دسته مهاجران می باشد. معاصر نامبرده در اصفهان ، احمد بن محمد بن رستم مطیار قرشی است که در اوایل قرن چهارم سمت امارت و حکمرانی اصفهان و توابع آنرا عهده دار بود. فاطمه دختر احمد رستمی به عقد ازدواج علی ملقب به «شهاب الدین» در می آید که ثمره این ازدواج «طاهر» نام دارد. ابو علی احمد رستمی رقبات متعدد املاک خود را در سرزمین پهناور اصفهان ضمن وقف نامه ای در تاریخ 316 هجری بر اولاد ذکور و سپس بر اولاد اناث خود، نسلا بعد از نسل وقف نمود. چون بخشی از این موقوفات در « زواره » بود و این شهر جاذبه های دیگری برای سادات داشت، کثیری از نسل طباطبایی شاعر به آن جا کوچیدند و تعداد آنان در این شهر به حدی رسید که زواره به «مدینه السادات» نامگذاری شد. این گروه از سادات که در شر زواره توطن اختیار کرده اند به شاخه های مهمی تقسیم می شوند که برخی در این شهر اقامت نموده و عده ای در سنوات بعد به شهر های دیگر مهاجرت کرده اند. . آتشکده اردستان، ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، ج1، ص 173 – 170، تطور حکومت در ایران بعد از اسلام، محیط طباطبایی، ص 141 و 142، جرعه های جانبخش، از نگارنده، ص 35. امیر شرف طباطبایی در زمره ساداتی است که در زواره اقامت داشت، اما دو فرزندش به نام های امیر شریف و امیر مشرف از زواره هجرت نمودند و به منطقه کوهپایه ـ از توابع اصفهان ـ آمدند؛ امیر شرف در آبادی فشارک سکونت اختیار کرد. . مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج4، ص 1436. البته در برخی منابع نام وی را که جد اعلای سید محمد طباطبایی فشارکی می باشد، میر شرف طباطبایی هم ذکر کرده اند. . آیینه دانشوران، سید علی رضا ریحان یزدی، ص 349.
←تولد «امیر مشرف» صاحب فرزندی به نام «ابوالقاسم» گردید. وی در آبادی «فشارک» تشکیل خانواده داد، در یکی از روزهای سال 1253 صاحب فرزندی شد. حاج میرزا ابوالقاسم که با فرهنگ قرآن عترت آشنایی داشت و با اهل علم و فضلا مراوده داشت، کوشید تا وجود فرزندش به گونه ای رشد یابد که در مسیر فضیلت و معرفت گام نهد و ضمن آراستن خویشتن به دانش و تقوا، جامعه را از نور معنویت و معارف قرآنی و روایی برخوردار سازد. مادر نیز که زنی پاکدامن بود و با عشق به خاندان عصمت و طهارت تربیت شده بود و خود از این خاندان نسب داشت، با چنین آرزویی به تربیت فرزندش همت ورزید.
←تحصیل شش بهار گذشت، سید محمد به سنی رسیده بود که می توانست قرآن بخواند و در مجالس و محافل دینی شرکت کند. اشتیاق وصف ناپذیری برای فراگیری حقایق ناب در اعماق ذهن این کودک موج می زد، از همان سنین کودکی استعداد خارق العاده ای داشت و در یاد گرفتن مطالب و به حافظه سپردن آن چه برایش می گفتند، سریع الانتقال بود. پدر و مادرش می خواستند این طفل چون ستاره ای در آسمان علم و معرفت تشیع بدرخشد و چشمه ای از فضایل و مکارم را در کوهسار وجود خویش جاری سازد و تشنگان اندیشه و فضیلت را با جرعه های آن سیراب سازد؛ محمد نیز بر آن شد که روان خویش را با بوستان معنوی عطر آگین سازد؛ بدین جهت در محضر آموزگاران فاضل و زبده، زانوی ادب بر زمین زد. حاج میرزا ابوالقاسم از این که کودکش با شوق ویژه ای به مکتب می رود و لحظه ای ازآموختن دریغ نمی کند، شادمان و مسرور بود اما به ناگاه بیماری سختی به سراغش آمد و روح پاکش به سوی قدسیان اوج گرفت. این ضایعه اسفناک برای محمد بسیار ناگوار بود. ابری از اندوه بر صفحه ذهن و دلش پرده افکند و گوهر اشک از دیدگانش جاری شد. با این وجود، از قرار گرفتن در مسیر علم و دانش باز نماند بلکه از این رویداد های رنج آور درس مقاومت، صلابت و استواری آموخت و از همان اوان زندگی با سختی ها و ناملایمت ها انس گرفت. سید محمد تا حدود یازده سالگی در وطن به فراگیری مقدمات علوم و ادبیات فارسی و عربی مشغول بود و مادرش نیز بر مسایل تربیتی و دانش اندوزی او نظارت جدی داشت.
←برکات کربلا مادرش علاقه داشت که به زیارت بارگاه مطهر امام حسین ـ علیه السلام ـ برود و با توسل به پیشگاه آن امام، راه تحصیل و طی نمودن مراحل کمال را برای نوجوان خود هموار سازد. وی همراه گروهی از زائران حسینی، «فشارک» را به قصد اقامت در کربلا ترک کرد و در این شهر پس ازا نجام آداب زیارت، زمینه های ادامه تحصیل سید محمد را فراهم ساخت و فرزند بزرگترش؛ یعنی سید ابراهیم کبیر را موظف ساخت که متکفل امور وی گردد. سید محمد در کربلا تحصیلات عربی، منطق و برخی مقدمات دیگر را طی کرد و از محضر حاج آقا حسن بن سید محمد مجاهد (متوفای 1242 ق) بهره مند شد. . مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج4، ص 1158، میرزای شیرازی، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ص 185. در این زمان، حسین بن محمد اسماعیل معروف به فاضل ادرکانی (متوفای 1302 ق) که سالها از محضر صاحب ضوابط ، صاحب جواهر و دیگر بزرگان استفاده نموده و به مقام اجتهاد و اجازه روایت نائل آمده بود، در حوزه کربلا به تدریس اشتغال داشت. سید محمد فشارکی به همراه مجتهدینی چون میرزا محمد تقی شیرازی ، سید محمد کشمیری و میرزا مهدی شیرازی به حوزه درسی او رفت و ضمن فراگیری فقه و اصول ، وارستگی، بی اعتنایی به دنیا و سایر مکارم اخلاقی را از وی آموخت. . علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص 282. آیه الله العظمی اراکی خاطر نشان نموده است: ایشان (سید محمد فشارکی) با مرحوم محمد تقی شیرازی هم بحث بودند؛ از اصفهان به کربلا می آیند و در درس فاضل اردکانی شرکت می کنند؛ فاضل اردکانی آن وقت خیلی معنون بود میرزا حسن شیرازی آن زمان، در نجف و فاضل اردکانی در کربلا بوده؛ یک روزی در اوقات زیارتی، زوار عرب از اطراف کربلا به عنوان زیارت حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ مشرف می شوند، آمد و رفت این ها به صورت هروله و با لباس مخصوص بود. سید محمد فشارکی در زمان مراجعت آن ها خودش را داخل این جمع می نماید با این که لباس متفاوت با آنان داشت. در این بین که به حالت هروله بین زوار عرب می رفته است در مراجعه به کجاوه پایش به پای آقا میرزا حسن شیرازی برخورد می کند. میرزا حسن شیرازی از داخل جمعیت دستش را دراز می کند و می گوید: با من بیا! از همان ساعت اول، آقا سید محمد فشارکی به آقای میرزای شیرازی ملحق گردید و از خواص ایشان گشت. از او می پرسند: شما مدتی در کربلا و در درس فاضل اردکانی بودید، چه تفاوتی دیدی بین او و بین میرزای شیرازی جواب داده بود: میرزای شیرازی در هوش و توانایی های فکری بر فاضل اردکانی برتری دارد. . مصاحبه با آیه الله اراکی، حوزه، ش 12، ص 37. همان گونه که آیة الله مصلحی از پدر بزرگوار خود آیة الله اراکی و ایشان از مرحوم آیة الله حاج شیخ عبد الکریم حائری نقل کرده است، مرحوم سید محمد فشارکی برای این که در یادگیری دروس توفیق افزون تری به دست آورد و درجات علمی را بهتر طی کند، تصمیم گرفت روز عاشورا همراه طایفه طویرجی ها عزاداری کند. . یادنامه آیه الله العظمی اراکی، رضا استادی، ص 5 – 6. و چون با اخلاص و نیتی عالی و به منظور والایی به سوگواری پرداخت، حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ به او توفیق بزرگی داد. و چه اجری بهتر از این که سید محمد فشارکی با میرزای شیرازی آشنا شود؛ آشنایی مهمی که تحول بزرگی در مسیر زندگی علمی و اجتماعی آن فقه فرزانه ایجاد کرد و زمینه هایی را برایش چنان مهیا ساخت که جمع کثیری از معاریف و مشاهیر، حوزه درسی او را غنیمت شمردند.
←در محضر میرزای شیرازی م یرزای شیرازی (قهرمان مبارزه با استعمار ) به چهره هر کسی می نگریست او را به لحاظ توانایی ها و لیاقت ها می شناخت و با فراست و تیزبینی خاصی، افراد را شناسایی می کرد و سید محمد را با این ویژگی شناخت و این گونه نبود که در برخوردی تصادفی او را به شاگردی خویش بپذیرد. سید محمد فشارکی در سال 1286 ق. به نجف هجرت کرد و در محفل علمی میرزای شیرازی حضور یافت. . میرزای شیرازی، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ص 185. و چون میرزا درس خود را به سامرا انتقال داد، سید محمد نیز به این شهر آمد و به درس استادش اکتفا کرد. میرزای شیرازی برای شاگردانی که شایستگی و استعداد عالی داشتند همچون پدری مهربان و با عاطفه بود؛ شاگرد را در راه تحصیل کار آزموده می ساخت و بر حسب استعدادش به وی تمرین می داد. وی هنگامی که آثار جوشش معرفت و معنویت را در وجود سید محمد مشاهده کرد مقامش را محترم شمرد و او را از خواص خویش قرار داد. و به دلیل قبول ریاست عامه و زعامت تامه، امور تدریس و تربیت طلاب را به سید محمد فشارکی واگذار کرد و سید محمد نیز با جدیت به تربیت و آموزش شاگردان رهبر قیام تنباکو پرداخت و به نیکوترین وجهی این مهم را انجام داد، چنان چه تحسین مشاهیر علمای شیعه را برانگیخت . مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج4، ص 1159. و این روند بیست سال ادامه یافت. ارتباط این استاد و شاگرد به نحوی از نظر علمی، عاطفی و آموزشی ارتقا یافت که میرزای شیرازی در مصالح اجتماعی و حل مشکلات جامعه با وی مشورت می کرد. . فوائد الرضویه، ص 594. سید حسین حائری فشارکی نقل کرده است که در ماجرای تنباکو و فتوای میرزای شیرازی که منجر به قطع استعمار انگلیس در ایران گردید، ـ میرزا شاگردان برجسته و فاضل خود را شب ها نزد خود فرا می خواند و با آنان در خصوص فتوا به حرمت تنباکو و عوارض این حرکت شرعی و سیاسی، بحث می کرد. سپس گفت و گو ها به صورت مکتوبی در می آمد؛ مرحوم میرزا آن ها را مورد مطالعه قرار می داد و گاهی حاشیه ای بر آن مکتوب می نوشت. زمانی سخن به این جا رسید که: بیم آن می رود که میرزا به تحریم تنباکو فتوا دهد، جانش به خطر بیفتد؛ در این صورت چه جوابی در پیشگاه خداوند خواهیم داشت؟ آیة الله سید محمد فشارکی بر این باور بود که در مقابل این فتوا ـ که موجب حفظ اقتدار و عزت مسلمانان است و مصلحت دینی در آن نهفته است ـ اگر میرزا هم به شهادت رسید، ضرر نکرده است. از این رو، روزی با اجازه استادش به حیاط اندرونی او وارد شد و خطاب به میرزا گفت: شما حق استادی، تعلیم و تربیت و سایر حقوق بر من دارید؛ ولی خواهش می کنم به اندازه چند دقیق اجازه دهید تا من آزادانه نظر خود را بیان کنم. میرزا از پیشنهاد او استقبال می کند و می فرماید: بگویید؛ سید محمد فشارکی می گوید: سید! چرا معطلی؟ فکر نکنم از این که جانت به خطر می افتد هراسی به دل راه دهی، پس چه بهتر که بعد از خدمت به اسلام و تربیت علمی عده ای، به سعادت شهادت برسی که موجب رستگاری شما و افتخار ماست. میرزای شیرازی جواب می دهد: «من نیز چنین عقیده ای دارم ولی می خواستم به دست دیگری نوشته شود و امروز به سرداب مطهر (که امام عصر ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ در آن جا غایب شده) رفتم و این حالت دست داد و نوشتم و فرستادم. ولله المستعان و له الشکر علی وضوح الحجه» . خورشید حوزه های علمیه، محمدی اشتهاردی، ص 34، سر دلبران، مرتضی حائری، ص 101 ـ 100.
←حوزه درس و بحث سید محمد طباطبایی فشارکی که از بزگران علما و مجتهدان بود، به جهت موقعیت ممتاز علمی در زمان حیات استادش ریاست حوزه درس و بحث به او منحصر می شد . تذکره، ص 165. اما با رحلت آیة الله میرزای شیرازی در سال 1312 ق همراه خانواده اش به نجف مهاجرت کرد و کرسی درس خود را به این شهر مقدس انتقال داد. وی نخست در خانه، سپس در جوار مقبره استادش میرزای شیرازی و بعد از چندی در جامع هندی به تدریس پرداخت هم زمان مجلس درسی نیز در منزل برای برخی از خواص بنا نهاد. . مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج4، ص 143. تلاش های علمی وی برای تربیت طلاب در نجف تا زمان رحلتش ادامه یافت و حدود چهار سال طول کشید. . البته بر اساس مدارک متعدد و قرائن موجود این که صاحب گنجینه دانشمندان یادآور شده فشارکی به نجف نرفته و در سامرا تا آخر عمر اقامت داشته صحت ندارد. تعداد علما و فضلایی که در درس او شرکت می نمودند تا سیصد نفر نوشته شده است که برخی از آنان شاگردان میرزای شیرازی بودند. . گنجینه دانشمندان، ج1، ص 283 و سر دلبران، مرتضی حائری، ص 39. تحقیقات فقهی و اصولی او مورد توجه پرورش یافتگان مکتبش قرار گرفت و اعتبار علمی و مراتب فضل و کمالش را زبانزد خاص و عام ساخت. . خورشید حوزه های علمیه، ص 300 و 31. آیة الله فشارکی به درس و بحث و ملا شدن اهمیت فراوان می داد؛ روش او به گونه ای بود که طلبه ها ضمن تهذیب اخلاق و تزکیه، به تحصیل و ترقی علمی هم اهمیت دهند. مرحوم سید حسین حائری ـ برادر زاده آیة الله فشارکی نقل می کند: خدمت آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی که اهل سیر و سلوک و مقامات عرفانی بود، رفتم؛ ایشان دستور ریاضت اربعین دادند. بعد به محضر عمویم رسیدم، پرسید: کجا بود؟ ماجرا را برای ایشان بازگفتم: فرمود: این جوان دیگر دنبال تحصیل و ترقی نخواهد رفت! آن گاه خطاب به من فرمود: … پسر جان! هنگامی که می خواهی به بستر خواب روی یک تسبیح به دست بگیر و گناهانی که از اول صبح تا آن هنگام مرتکب شده ای، شمارش کن؛ پس از آن اگر خلافی کرده ای از اعماق دل توبه کن. تا چهل شب این روش را ادامه بده، در شب چهلم اگر هر چه فکر کردی و مشاهده نمودی، چیزی در مورد خلاف هایت به ذهنت نیامد، با تمام وجود خدای را سپاس گوی و پس از آن بکوش که اعمال و رفتارت را فقط برای خدا انجام دهی، میرزای بزرگ ـ استاد ما ـ همیشه مشغول این نوع ریاضت بود. . سر دلبران، مرتضی حائری، ص 10 – 104، خورشید حوزه های علمیه، ص 34.
←مرید و مراد آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائری سال ها در سامرا و نجف با تحمل مشقات و رنج های زیاد به تحصیل علم پرداخت؛ در این مدت، استادان پرمایه ای در شکل گیری شخصیت علمی و معنوی او نقش اساسی را ایفا می کردند. برجسته ترین این دانشوران که بر آیة الله حائری تأثیر گذاشت و او را به عنوان فقیهی وارسته، اهل خلاقیت و صاحب نظر تربیت کرد، آیة الله سید محمد فشارکی می باشد. این انسان والا که در حوزه سامرا و نجف شهرت علمی و آوازه بلندی داشت و زهد و اخلاص و عظمت روحی اش زبانزد همگان بود، هیچ گاه از بذل عنایت در خصوص شیخ عبد الکریم حائری دریغ نمی کرد و بدین خاطر، آیة الله حائری از ارادتمندان قلبی مرحوم فشارکی به شمار می رفت و بسیاری از موفقیت های خود را مرهون توجه ویژه آیة الله فشارکی به او می دانست. . دیدار با ابرار، ج46، ص 31 و 32. هنگامی که میرزای مجدد رحلت کرد، شیخ عبدالکریم حائری در معیشت استادش آیة الله فشارکی به نجف آمد و در آن جا ضمن یک ارتباط عاطفی، از نظرات فقهی و اندیشه های اصولی آیة الله فشارکی استفاده می کرد. . نقباء البشر، شخی آقا بزرگ تهرانی، ج2، ص 111. آیه الله شیخ مرتضی حائری می نویسد: مرحوم والد در درس خارج بیشتر از محضر آیة الله فشارکی استفاده کرده اند و همراه استادش مرحوم فشارکی در درس میرزای شیرازی شرکت می نمودند. مرحوم والد می فرمودند: در آن زمان مرحوم میرزای شیرازی در طول سال، بیش از دو یا سه ماه درس نمی گفتند و حوزه سامرا را بیشتر از لحاظ قدرت فکری، مرحوم فشارکی اداره می کردند. بدین ترتیب می توان گفت بزرگترین استاد درس خارج آیة الله حائری ، آیة الله فشارکی بوده و نامبرده نزد وی حدود ده سال ـ چه در سامرا و چه در نجف ـ درس خارج فقه و اصول خوانده اند. . مجله نور علم، ش11، ص 106 و 111. بین آیة الله حائری و استادش علاقه خاص متقابلی وجود داشت؛ آیة الله فشارکی با باطن پاک و آینده درخشان شاگردش پی برده و از این رو شاگردانش به مرحوم حائری عنایت ویژه ای داشت. آیه الله اراکی به نقل از استادش آیة الله حائری گفته است: با عده ای در اطراف آقا سید محمد فشارکی بودیم و شاید از من هم فاضل تر در میان آنان بود ولی یک عنایت ویژه به من داشت که اسرار خود را به من می گفت؛ از جمله فرمود: من سعی می کنم این درسی که می گویم از اول تا آخر برای خدا باشد و بحمدالله موفق هستم مگر وقتی که یکی از شاگردان ایرادی می گیرد که من در صدد دفاع برآیم، دیگر این مراقبت نیست. آری اگر آیة الله حائری دارای آن همه توفیق شده و حوزه علمیه قم را تأسیس می کند و شاگردان برجسته ای ـ که عده ای از آنان در زمره مراجع تقلید به شمار می آیند ـ تحویل جامع می دهد، یک جهتش این است که استاد، مربی و مرشد او، شخصی به نام «آیة الله فشارکی است که در اوج معنویت و اخلاص زندگی می کرد و رادمرد علم و عمل، مرد میدان تقوا و عرصه تزکیه بود. . خورشید حوزه های علمیه، ص 32 و 37. آیة الله فشارکی با بصیرتی معنوی و ملکوتی، گوهر گرانبهایی چون آیة الله حائری را شناسایی کرد و به مقام علم، تقوا و فضیلت های او پی برد و از این جهت وی را بر همه مقدم دانست و آیة الله حائری نیز این استادش را بر دیگران ترجیح داد و برایش امتیاز ویژه ای قائل گردید و همواره ملازم او بود و چون پروانه در اطراف شمع وجودش طواف می کرد. . آیه الله مؤسس، علی کریمی جهرمی، ص 118. هر گاه افرادی به آیة الله حائری مبلغی می دادند، ایشان در زندگی خود قناعت می کرد و تا آن جا که برایش مقدور بود، آن پول ها را به آیة الله فشارکی می رساند. و این رفتار، بیانگر نهایت گذشت و سخاوت آیة الله حائری است؛ با توجه به این که وضع استادش به گونه ای بود که چنین اعانت هایی در زندگی توأم با تنگناهای اقتصادی او مؤثر بوده است. . سر دلبران، مرتضی حائری، ص 118 و 119. در برخی منابع آمده است که آیه الله حائری چندین سال متوالی، تکفل مرحوم فشارکی را عهده دار شد و پس از رحلت استادش با این که خود نیازمند بود، لطف خویش را از خانواده آن فقیه زاهد قطع ننمود. . مجله نور علم، شماره 11، ص 111. مرحوم آیه الله شیخ مرتضی حائری می نویسد: مرحوم والد می فرمود: من در کسالت سید استاد برای پرستاری ایشان شب ها نزدش می خوابیدم؛ چون فرزندان ایشان کوچک بودند و خودم متکفل لگن آوردن و بردن بودم تا ایشان رحلت کردند. و تا موقعی که در نجف اشرف بودم خدمت خانه ایشان را عهده دار بودم و از بیرون، نان و گوشت و لوازم برای اهل منزل می خریدم و می آوردم. در همان موقع، سید فشارکی را در رؤیای راستین دیدم که در کریاس منزل خود بودند دستشان را بوسیدم و گفتم: آقا! نجات در چیست؟ فرمود: در تزکیه نفس و توجه به بچه های من. . آیه الله موسس، ص 42. ارتباط علمی این دو عالم شیعی در اوج بود؛ یک بار آیة الله حاج شیخ عبدالکریم یزدی رساله ای نگاشت و آن را به استادش مرحوم فشارکی تحویل داد؛ ایشان آن نوشته را که تقریر درس خودشان بود، مطالعه کرد و به شاگردش برگردانید و خاطر نشان ساخت: «مطالب خوب ضبط شده و تدوین گردیده بود اما دوست داشتم اشکالات و نارسایی های آن را مشخص می کردی» . پا به پای آفتاب، امیر رضا ستوده، ج4، ص 96. و جالب است که این موضوع را حضرت امام خمینی برای شاگردانش نقل کرده است. آیة الله اراکی خاطر نشان نموده است یک روز آیة الله حائری فرمود: در نماز به مرحوم آقا سید محمد فشارکی اقتدا کرده بودم؛ عبایی به دوش داشتم که تا چهار انگشت حاشیه اش زردوزی شده بود؛ رفتم، گفتم: آقا! این عبایم این گونه است آیا اشکال دارد؟ مرا مورد انتقاد قرار داد و فرمود: تو هنوز این مطلب مسلم را نمی دانی که به اندازه چهار انگشت معاف است؟ اگر چه طلا، نماز را باطل می کند ولی این مقدار زردوزی مستثنی است. همین انتقاد توأم با دلسوزی و شفقت موجب شد که من کتاب «صلوه» را به نگارش درآورم. کتابی که آیة الله بروجردی بسیار از آن تعریف می کرد و می گفت: «من کتابی به این پرمغزی و کم لفظی ندیدم!» آیة الله اراکی می افزاید: خود آیة الله حائری برای بنده نقل فرمود: یک روز آن وقت هایی که در نجف بودم، مرحوم آیة الله آخوند خراسانی به منزل بنده تشریف آورد؛ دید نوشته هایی در طاقچه است، پرسید: این ها چیست؟ گفتم: یادداشت هایی درباره نماز است. یک قدری آن ها را ملاحظه کرد و هی تعریف کرد و گفت: به به! عجب حرف خوشی است! خیلی خوشش آمد، این رساله صلوه با آن محتوای علمی، اثر آن تغیر آیة الله فشارکی است. و این گونه بر ذهن آیه الله حائری اثری ماندگار می گذارد. . مجله حوزه، ش12، ص 34. مرحوم آیة الله حائری فرموده بود: می خواستم تا آخر فقه را به همین منوال ادامه دهم و پیش خود فکر کردم در خانه را به روی همه می بندم و فارغ الباب آن را دنبال می کنم اما دیدم اگر بتوانم شبهه های دینی مردم را بر طرف کنم، اهمیتش بر این کار فزونی دارد و چنین امری مرا از آن کار علمی بازداشت. . یادنامه آیه الله اراکی، رضا استادی، ص 327. یکی از موارد تأثیر پذیری ایشان از سیره و روش دو استاد بزرگش: مرحوم سید فشارکی و مجدد شیرازی، احتیاط در نگارش کتاب و رساله بوده و به همین دلیل، دارای قلت تألیف بوده اند و از این مرد بزرگ جز چند رساله مختصر آثار مهم در اختیار نداریم. البته این رساله ها ضمن آن که موجز و مختصر تألیف شده اند، پربار و حاوی نکته ها و دقت های علمی و موشکافی های ارزشمند می باشند. . آیه الله موسس، ص 99. آیة الله حائری علاوه بر جنبه علمی، از نظر معنوی و اخلاقی بسیار تحت تأثیر این استادش بود و روش و منش او را برای خود الگو قرار داد؛ رابطه این دو بسیار معنوی، عمیق و عاطفی بود. . خورشید حوزه های علمیه، ص 165. حضرت آیه الله العظمی اراکی نقل کرده است که: مرحوم شیخ محمد رضا مسجد شاهی صاحب وقایة الاذهان ، عالمی بسیار خوش بیان و علاوه بر مقامات علمی، مهارتی تام در جمله سازی و عبارت پردازی داشت و با مرحوم آیة الله حائری رفاقت و یگانگی داشت و این دو عالم نسبت به هم علاقه مند بودند. آقای حاج شیخ هنگام نوشتن کتاب « درر الاصول » فرمودند: «تصمیم دارم نامه ای به آقای حاج شیخ محمد رضا بنویسم و از ایشان بخواهم که مقدمه ای بر این کتاب بنویسند و در آن تذکر دهند هر مطلب دقیق علمی که در این کتاب است، از سید استاد آقا سید محمد فشارکی است.» البته این موضوع انجام نشد و عملی نگردید. . آیه الله موسس، ص 43. در این کتاب، آیة الله حائری از سید فشارکی تعبیر به «سیدنا الاستاد» می فرماید. . آیه الله موسس، ص 40.
←شاگردان 1. آیة الله سید حسن مدرس ؛ 2. آیة الله شیخ محمد رضا مسجد شاه ی (1362 ـ 1287 ق.) ؛ 3. آیة الله میرزا محمد حسین نائینی (1355 ـ 1277ق.) ؛ 4. آیة الله آقا ضیاء الدین عراقی (1361 ـ 1287 ق.) ؛ 5. آیة الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی ؛ 6. علامه شیخ محمد جواد بلاغی (1352 ـ 1282 ق.) ؛ 7. شیخ حسن بن علی شوشتری معروف به شیخ حسن کربلایی ؛ 8. علامه حاج سید محمد رضا یثربی (متوفای 1307 ش) ؛ 9. آیة الله سید علی نجف آبادی (1362 ـ 1287ق.) ؛ 10. آیة الله حاج میرزا محمد تهرانی عسکری ؛ 11. آیة الله حاج میرزا سید علی مدرس کوچک (1364 ـ 1284 ق.) ؛ 12. آیة الله آقای حاج میرزا فخر الدین (فرزند سید ابوالقاسم شیخ الاسلام) ؛
←از دیدگاه شرح حال نگاران آیه الله سید محمد فشارکی با لقب هایی چون استاد اکبر و سید استاد معرفی شده است. مدرس تبریزی او را چنین معرفی می کند: سید محمد بن میرقاسم طباطبایی فشارکی اصفهانی، از اکابر علمای امامیه اوایل قرن حاضر (چهاردهم هجری) و از تلامذه حاج میرزا محمد حسن شیرازی می باشد. در حال حیات استاد مذکورش در سامرا مرجع تدریس بود. در نجف نیز بعد از وفات سید مجدد شیرازی حوزه درسش مرجع استفاده اکابر وقت گردید. در کلمات بعضی از بزرگان به استاد کبیر موصوف می باشد؛ با وجود فراهم بودن امکانات و شرایط لازم، به امور ریاست شرعی اعتنایی نکرد و تنها به تدریس و تکمیل نفس پرداخت. . ریحانه الأدب، ج4، ص 342.
←قله فرزانگی و چشمه عطوفت آیة الله فشارکی انسان وارسته ای بود که با کوهی از معرفت و دانش، عزت و اقتدار معنوی بسیار فروتن بود، از نشانه های تواضع او این بود که با تمام افرادی که با وی در تمام بودند برخوردی عاطفی داشت. در هنگام بحث و گفتگوهای علمی با وسعت نظر و سعه صدر و ظرفیت روحی، قدرت پذیرش نظرات دیگران و توانایی تحمل انتقاد ها را داشت. و از جدال و بیهوده گویی پرهیز می کرد. سیمای پرصلابت او گشاده و غالبا توأم با تبسم بود، و تنها موقعی غم بر چهره اش می نشست که به او خبر می دادند خانواده ای در تأمین معاش خود مشکل دارد و فقیری زندگی خویش را به سختی اداره می کند. البه زندگی خانوادگی او به اوضاع انسان های مستضعف شباهت بیشتری داشت و به همین دلیل برخی شاگردانش که با وی رابطه ای نزدیک تر داشتند، از طریق صرفه جویی در زندگی شخصی و مانند آن، مبالغی را فراهم می نمودند و به استاد خویش تحویل می دادند. وضع زندگی سید محمد فشارکی به نحوی بوده که این گونه اعانت ها در زندگی آن استاد پرهیزگار بسیار مؤثر بود. . سر دلبران، مرتضی حائری، ص 118 و 119، آیه الله موسس، ص 41،. کثرت زهد و پارسایی و اعراض از مقام مرجعیت و اکتفا به زندگی عادی موجب شد که سید محمد فشارکی این گونه زندگی نماید و خود در جهت تدارک لوازم منزل و امرار معاش شخصا اقدام کند و روزگار خویش را در نهایت وارستگی به پایان برد. . علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص 318. از خصوصیات دیگر آیة الله فشارکی این بود که شاگردان جوری تربیت شوند که علاوه بر تهذیب درون و اعراض از معاصی باطن، به ترقی علمی و ژرف نگری روی آوردند و به معارف و کمالات اهمیت دهند و بی سواد نمانند. به اعتقاد وی، طلبه ای که مدام در فکر تحصیل و یاد گرفتن مطالب و دانش اندوزی است، از ذکر، دعا، نماز شب و حالات معنوی ناشی از این برنامه ها غافل می ماند و اگر چه ذهنی روشن و مزین به دانش و اندیشه دارد اما قلبش غبار آلوده است و باید مراتب اعتدال را مراعات کند. همچنین شاگردی که در پی آن است تا دستورات سیر و سلوک صوفیان و آداب ریاضت های پرمشقت را به اجرا درآورد، از تحصیل دانش غافل می ماند. در صورتی که توأم با تحصیل می توان اهل تزکیه بود و درون را به نور حق آراست و از رذائل و سیئات دوری کرد. . سر دلبران، مرتضی حائری، ص 104. آیة الله فشارکی عقیده داشت باید به موازات چشمه های حکمت و معرفت، جویبار مهربانی، عطوفت و نشاط نیز جاری باشد که صفای آن طالبان را برای دانش اندوزی راغب تر می نماید و خستگی روحی ناشی از بحث های علمی را بر طرف می کند. به همین دلیل برخورد صمیمی با شاگردان داشته و سعی می کرد با شوخ طبعی و بذله گویی، محفل خویش را با نشاط نماید. آیة الله شیخ مرتضی حائری فرزند آیة الله حائری نقل کرده است: آقای سید جعفر مرعشی که از دوستان صمیمی و مرد درستی است، می گفت: مرحوم آیة الله شیخ محمد حسن مامقانی که یکی از مراجع بعد از میرزای شیرازی و معروف به تقوا ، صلاح و سداد بود، در هر ماه مبلغی توسط شخصی ناشناس … به سید بزرگوار مرحوم فشارکی می رسانده است. مرحوم سید در عین تقوا و توجه کامل به عالم دیگر، خیلی بذله گو بوده است موقعی که پی می برد وجه مذکور از طرف آیة الله مامقانی بوده است، می گوید: خداوند که روزی ما را به این ترک حواله کرده است، خودش بدهد! وی می افزاید: مرحوم والد ( آیة الله حائری ) می فرمود: در سامرا یکی از طلاب یزدی که ایشان اسم بردند، از شاگردان مرحوم سید فشارکی بود که می خواست به کربلا مشرف شود؛ ما عده ای از طلاب و رفقا و حضرت استاد از ایشان تا لب دجله ظاهرا بدرقه کردیم. همه به او متوسل شدیم که در روضه مطهر حضرت سید الشهداء برایمان دعا کند؛ مرحوم فشارکی هم تقاضایی از او کرد. او می گفت: وقتی بالای سر مطهر می رفتم فقط آقا سید محمد، استادم، یادم می آمد چون التماس دعای ایشان جالب بود. . سر دلبران، مرتضی حائری، ص 122 ـ 120.
←اجتناب از مرجعیت سید محمد فشارکی بارها به شاگردانش می گفت: دوست ندارم که وقتی باد به بیرق کسی می خورد، من هم خودم را جلو بیاندازم و بگویم: انا رجل و در عرصه عمل هم به این موضوع توجه داشت یعنی بعد از فوت استادش مرحوم آیة الله حاج میرزا حسن شیرازی ـ که ریاست امور مسلمین به عهده ایشان بود و سید فشارکی هم از خواص شاگردانش بود ـ بسیاری از علما و فقها بر این واقعیت اصرار داشتند که سید فشارکی، مجتهد اعلم است و چندین بار تا در منزل ایشان برای طلب تصدی مرجعیت مسلمین به ایشان رجوع کردند اما سید فشارکی قبول نکرده و گفته بود: «و الله خود را از معاصرین اعلم می دانم ولی مرجعیت را قبول نمی کنم.» عذرش این بود که از عهده ام ساخته نیست و نمی توانم فتوا دهم؛ با این که اعلمیت به معنای قوه استنباط است اما از پذیرش این مقام اجتناب می کند. . یادنامه آیه الله اراکی، رضا استادی، ص 636. برخی منابع دیگر یادآور شده اند وقتی به ایشان برای منظور فوق مراجعه می کردند، می گفت: «شایسته مرجعیت نیستم، زیرا ریاست دینی و مرجعیت اسلامی به غیر از علم فقه، امور دیگری لازم دارد …». در واقع او با بلند نظری و تقوایی که داشت شدیداً از پذیرش این پیشنهاد امتناع ورزید و با قاطعیت گفت: شایسته چنین مقامی نمی باشم زیرا فردی محتاط می باشم و در مسایل و موضوعات خیلی احتیاط می کنم و چنین روحیه ای با مرجعیت تقلید و ریاست امور مسلمین نمی سازد. من به تدریس و تربیت طلاب راغب ترم و جناب آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی برای این امر لیاقت دارد؛ به سراغ او بروید. . فوائد الرضویه، ج2، ص 594. آن عالم بصیر به خوبی می دانست که برای تصدی مقامات دینی غیر از فقه کتابی ذهنی، فقه خارجی عینی و عملی بسیاری از آگاهی های دیگر لازم است. از این رو، مردم را به میرزا محمد تقی شیرازی ارجاع می دهد. . بیدارگران اقالیم قبله، محمد رضا حکیمی، ص 126. شهید آیة الله قدوسی می گوید: مرحوم حاج سید محمد فشارکی برای شاگرد خود آیة الله حائری نقل کرده است که: هنگام ارتحال میرزای شیرازی به منزل رفتم؛ دیدم مثل این که در دلم یک نشاطی هست، هر چه فکر کردم، ملاحظه نمودم زمان شادمانی نیست؛ استادم، مربیم و کسی که از نظر علم، تقوا و ذکاوت شگفت بوده، در گذشته است. پس این ضایعه، افسردگی و غم به دنبال می آورد نه نشاط! مدتی نشستم ببینم کجا خراب شده؟ این نشاط مال چیست؟ آخرش دیدم نکند چون همین روزها باید مرجع شوم، حالت مذکور به من دست داده است. بلند شدم … مشرف شدم حرم و از حضرت خواستم تا این خطر را از من رفع کند؛ دارم حس می کنم که تمایل به ریاست دارم. آری تمام نتیجه یک عمرش را می دهد و پایمال می کند و از بین می برد برای این که خطر لغزش را از بین ببرد؛ این گذشت است که ملکات اخلاقی آن را درست می کند. . سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ص 141. با وجود آن که با ارتحال میرزا از دیدگاه فقها و مراجع ، اعلمیت و زعامت سید فشارکی محرز بود و همه مردم در انتظار وی بودند که به پیکر میرزای شیرازی نماز بخواند اما پس از ساعت ها انتظار، او را نیافتند ناگزیر دیگری به جنازه مجدد شیرازی نماز خواند. و آن گاه که پیشنهاد زعامت به وی گردید آیه شریفه: «تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین» . سوره قصص، آیه 81. را تلاوت نمود و به داخل خانه رفت و درب را به روی خویش بست. . علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص 318. آقای محمد الرضی الرضوی به نقل از سید عباس طباطبایی فشارکی ـ فرزند آن مرحوم ـ از قول جماعتی از اهل علم گفته است که وقتی عده ای برای تصدی مقام مرجعیت از سید محمد فشارکی دعوت کردند، به آنان گفت: «من به سرداب، محل غیبت امام عصر ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ رفتم و بعد از غسل و زیارت و نماز و توسل از آن حضرت خواستم که خداوند محبت ریاست را از دلم بیرون کند و این دعا به اجابت رسید.» . مردگان با ما سخن می گویند، محمد رضا رضوی، ص 30.
←مواهب معنوی آیة الله فشارکی با بصیرت ، معرفت و مجاهدت فراوان، دل خویش را مستعد توجه به درگاه الهی نمود و بدین گونه خویش را از قید هوای نفس و امیال فناپذیر رهانید و با چنین وارستگی و اخلاصی به آستان الهی اتصال پیدا کرد. و از این رهگذر، به انبساطی روحانی و درجاتی از مشاهدات ملکوتی و کرامت های شگفت رسید؛ لذا نمونه هایی از کرامات وی بسنده می کنیم: آیة الله شیخ عبدالکریم حائری ، آقا میرزا علی آقا شیرازی (فرزند میرزای شیرازی ) و سید محمد سنگلجی در سامرا در پشت بام در محضر آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی (میرزای دوم) درس می خواندند، و این زمان، مقارن با موقعی بود که بیماری «وبا» اهالی سامرا را مبتلا کرده و عده ای از شیعیان بر اثر این بیماری فوت کرده بودند. در این میان، آیة الله سید محمد فشارکی در حالی که ناراحت و پریشان بود، به نزد عالمان مذکور آمد و بین ایشان و آیة الله میرزای شیرازی دوم صحبت از بیماری وبا و عوارض مرگبار آن شد. سید محمد فشارکی از آن جمع پرسید: آیا مرا مجتهد می دانید؟ جواب دادند: بلی. افزود: آیا مرا عادل می دانید؟ پاسخ مثبت داده شد، پس آیة الله فشارکی گفت: «من به تمامی شیعیان سامرا از زن و مرد، حکم می کنم از امروز تا مدت ده روز همه مشغول خواندن « زیارت عاشورا » شوند و ثواب آن را به روح نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجه بن الحسن ـ علیها السلام ـ هدیه نمایند تا آن حضرت در پیشگاه خداوند شفاعت کند که خداوند، شیعیان این سامان را از بیماری مهلک وبا نجات دهد و من ضامن می شوم هر کس این عمل را انجام دهد، مبتلی به عارضه وبا نگردد». این حکم که صادر گردید، اهل مجلس آن را به تمام شیعیان ابلاغ کردند. و مردمی که در شرایط آشفته ای به سر می بردند و تلفات ناشی از بیماری وبا، آنان را در هاله ای از بیم و نگرانی فرو برده بود، زیارت عاشور را خواندند از فردای آن روز هیچ کس از شیعیان به دلیل بیماری وبا، تلف نگردید و همه روزه تنها عده ای از اهل تسنن می مردند به طوری که بر همه آشکار گردید و آنان از شدت شرم و خجالت، مرده های خود را شبانه دفن می کردند و می آمدند رو به روی بارگاه امام هادی و امام حسن عسگری ـ علیهما السلام ـ می ایستادند و می گفتند: «انا نسلم علیک مثل ما یسلم علیک الشیعه» و بنا به نقلی دیگر، برخی از سنی ها از آشنایان شیعه خود پرسیدند: سبب این که دیگر کسی از شما بر اثر مرض وبا نمی میرد چیست؟ جواب داده بودند: زیارت عاشورا می خوانیم … آن ها نیز به خواندن آن مشغول شدند و بلا از سنی ها هم برطرف شد. . البته این کرامت را به میرزای دوم هم نسبت داده اند. البته شأن مرحوم فشارکی بالاتر از آن است که با آن مراقبت اخلاص و شدت احتباطش از پیش خود چیزی بگوید و احتمال می رود آن بزرگوار از طرق مکاشفه یا رؤیای صادقه و احیاناً مشاهده یکی از ائمه ـ علیهم السلام ـ چنین دستوری را دریافت کرده و به مطرح نمودن آن ملزوم گردیده و مؤثر هم واقع شده است. و این موضوع از دلایل محکم بر حقانیت مذهب شیعه و صحت شفاعت و اعتبار زیارت عاشورا می باشد و کرامت سید فشارکی را به وضوح نشان می دهد؛ چون ضمانت، دلیل بر اطلاع ایشان بر مسئله ای غیبی می باشد. . سر دلبران، مرتضی حائری، ص 90 ـ 89، الکلام یجر الکلام، ج1، ص 54 ـ 53، یادنامه آیه الله اراکی، رضا استادی، ص 601.
←آثار آیة الله سید محمد فشارکی از کثرت تقوا، مجتهد ی بسیار محتاط بود و هر قدر علما، اهل فضل و شاگردانش پیشنهاد نوشتن رساله و تقریرات فقهی می کردند، نمی پذیرفت. از شبهه ریا خود را برحذر می داشت و می گفت: نگارش کتاب و رساله و حاشیه نویسی بر آثار علما، منجر به اظهار وجود می شود. و از همین شهرت اجتماعی مشروع هم نفرت داشت. . علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص 318. با این حال، مقداری یاد داشت و رساله هایی مختصر از وی به یادگار مانده است که مشخصات آن ها به شرح ذیل است: 1. رساله الخلل. 2. دماء الثلاثه. 3. رساله اصاله البرائه: 4. الاغسال. 5. شرح اوائل البرائه. 6. الفروع المحمدیه. 7. الخیارات.
←وفات آیة الله فشارکی در اواخر عمر زخمی در دستش پیدا شد که عوارض ناشی از عفونت آن، وی را بر بستر بیماری افکند به نحوی که از درس و بحث و تلاش های علمی باز ماند و کاملا خانه نشین گردید و این روند چند ماهی استمرار داشت. در این مدت عده ای از شاگردان این فقیه فرزانه به پرستاری نامبرده مبادرت ورزیدند و تا آن جا که برایشان امکان داشت، مراقبت های لازم را به عمل آوردند. در این دوران مرارت بار، حضرت آیة الله حائری به مدت شش ماه برای آیة الله فشارکی پرستاری می نمود و چنان چه خودش گفته است بدین عمل افتخار می نمود و بنابر آن چه فرزندش حاج شیخ مرتضی حائری نقل کرده، توفیقاتی که در زندگی آیة الله حائری نصیب وی گردید و در پرتو آن ها توانست حوزه علمیه قم را تشکیل دهد، همه مرهون خدماتی است که به استادش مرحوم فشارکی ارائه نموده است. همچنین با توجه به این که آیة الله فشارکی از نظر اقتصادی مشکلاتی داشت، عده ای از تربیت یافتگان مکتبش کوشیدند در این زمینه به گونه ای عمل کنند که خانواده اش رنج و زجر ناشی از محرومیت اقتصادی و بیماری آیة الله فشارکی را کمتر حس کنند. سرانجام آن مجتهد وارسته در سوم ذی قعده 1316 ق. اسفند (1277 هـ. ش) در نجف به سوی سرای باقی شتافت. پیکر پاکش پس از تشییعی باشکوه از سوی مراجع عظام، مشاهیر شیعه، شاگردان و طبقات گوناگون مردم، در یکی از حجره های صحن مقدس علوی ـ در طرف چپ آن که داخل می شود ـ دفن گردید. در آن هنگام، فرزندانش دوران کودکی را سپری می کردند.
فرزندان:
سیدعباس- سیدعلی اکبر(داماد آیت الله شیخ مرتضی آشتیانی که در خيابان رى در مسجد و مدرسه حاجى ابوالحسن تدريس و اقامت جماعت مى كرد و در سال 1329 درگذشت).