شهید احمد موسائی

شهید احمد موسائی

نام پدر : حسن

ت ت : ۱۳۴۲

ت ش : ۱۳۶۲/۱/۲۲

محل شهادت : پاسگاه شرهانی

عملیات : والفجر۲

احمد موسایی فرزند حسن در سال ۱۳۴۲ در خانواده ای مذهبی در روستای سجزی از بخش کوهپایه دیده به جهان گشود. از همان کودکی و طفولیت شوق و علاقه خاصی به اهل بیت سلام الله علیه داشت. وقتی به به سن شش سالگی رسید راهی مدرسه شد و تحصیلات ابتدایی خود را با موفقیت به پایان رسانید. از همان نوجوانی در کنار درس خود و در اوقات فراغت از تحصیل، در کارهای روزمره به پدر خود در امر کشاورزی و غیره کمک می کرد. پس از اتمام دوره ابتدایی در مدرسه راهنمایی کوهپایه ثبت نام نمود و سال اول را در همان مدرسه به تحصیل گذراند و دو سال دیگر از دوره راهنمایی را با توجه به تاسیس مدرسه راهنمایی در محل خود ادامه داد و موفق به دریافت سیکل گردید. در این دوران که او نوجوانی بیش نبود و می رفت که پا به عرصه جوانی و دوران حساس و پر تلاش بگذارد بوی خوش انقلابی عالی و رهبری والامقام به مشامش رسید اما با توجه به دور بودن از مرکز شهر اصفهان مستقیم نمی توانست در حرکتهای انقلابی و اسلامی در بین جوانان و نوجوانان شهر اصفهان شرکت نماید.

کاری که از این نوجوان بر می آمد مساعد نمودن زمینه حرکتهای انقلابی و اسلامی بین مردم، خصوصاً دانش آموزان و حضور فعال در مساجد و هیئات مذهبی و عزاداری برای اهل بیت عصمت و طهارت بود. ایشان جهت ادامه تحصیل در دبیرستان شهید باهنر کوهپایه که آن روز به نام دبیرستان مسرور بود ثبت نام کرد که دوره کلاس اول و دوم او مصادف با اوج حرکتهای انقلابی و در نتیجه پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ایران عزیز بود. ایشان هماهنگ با دانش آموزان دیگر و معلمین و مربیان خود در کلیه اعتصابات و حرکتهای ضد حکومت پهلوی شرکت فعال داشتند و در بعضی موارد در حد توان خود در راهپیمایی های شهر اصفهان شرکت می نمود تا اینکه به امید خداوند منان انقلاب اسلامی ایران به رهبری قائد اعظم حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) به پیروزی رسید و دل همه مسلمین و مظلومان جهان شاد گردید. ایشان در همان دبیرستان به تحصیل خود ادامه داده و با تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی در پایگاه بسیج محل ثبت نام نموده و در کلاسهای آموزشی عقیدتی سیاسی و نظامی شرکت نموده و در پیشبرد اهداف بسیج که همان اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی بود فعالیتها و کمک شایانی در این امر نمود و در حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی در کوی و برزن منطقه خود و در حفظ ارزشهای اسلامی در حفاظت بسیج شرکت و جزء یکی از نیروهای عملیاتی قرار گرفت. او در دوران بنی صدر خائن حرکتهای موثری در مخالفت و افشای حرکت خائنانه او داشت و در تائید و پیروی از شاگردی حضرت امام و سید و سالار شهیدان انقلاب شهید دکتر بهشتی فعالیتهای بسزایی را در مدرسه و محل سکونت خود داشت و در دوران شهید رجایی علاقه زیادی به او داشت و همیشه بیانات او را در بین مردم اشاعه می داد خصوصاً سخنان امام عزیز که درباره شهید رجایی فرمودند شهید رجایی عقلش از عملش بیشتر است.

احمد موسایی در سال ۱۳۶۰ موفق به اخذ دیپلم در رشته اقتصاد گردید. با توجه به اینکه در ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹ جنگی از طرف دشمن بعثی با پشتیبانی استکبار جهانی علیه انقلاب نو پای ایران تحمیل گردید ایشان از نظر جسمی و سنی حدوداً می توانست در مناطق عملیاتی جبهه های حق علیه باطل شرکت نماید. با تعدادی از جوانان اهل محل روانه آن کارخانه که به تعبیر امام عزیز «جبهه کارخانه انسان سازی است» گردید. آنجا که مردم گرامی و عزیز ایران و از جمله مردم روستای عزیزمان سجزی شهیدان زیادی را برای پیشبرد اهداف و ارزشهای نظام مقدس جمهوری اسلامی و انقلاب نوپای ایران به خدای عزوجل اهداء نمودند. او که عاشقانه و مخلصانه قدم در این راه گذاشته و روانه جبهه های نور علیه ظلمت شده بود از همان نیت اول عاشق شهادت در راه خدا شد و همیشه بیان می نمود که من عاشق شهادت هستم و دعا کنید که من مفقود الاثر شوم. او در رزم خود نیز با توجه به صدای شیوایی که داشت و از کودکی عشق و علاقه زیادی به اهل بیت داشت به مداحی پرداخته و در بین رزمندگان با صدای دلنواز خود عشق و علاقه خود و رزمندگان حریم اسلام و ولایت را به سالار شهیدان بیان می نمود و در بعضی مواقع که به محل زادگاهش (سجزی) بر می گشت در وصف و اهداف شهداء خصوصاً سرور و سالار شهیدان کربلا حسین بن علی و شهداء در محل در بین مردم و همرزمان و بسیجیان مداحی می نمود که صدای خالصانه او هنوز در گوش امت شهید پرور پیچیده است. او در چند عملیات در جنوب کشور شرکت نمود و علی اکبر گونه در برابر دشمن زبون کارزاد ومبارزه کرد و بندگی خالصانه خود را نسبت به خداوند مطرح نمود. او در عملیات محرم در سال ۱۳۶۱ از ناحیه کتف شدیداً مجروح و مورد هجوم تیرهای دشمن زبون و بعثی قرار گرفت. مدتی در بیمارستان بستری و پس از آن در منزل مورد مداوا قرار گرفت. او با دست مجروح و آویز بر بدن شبها به یاری برادان بسیج محل می رفت و در کنار کلیه برنامه های آنها شب را به صبح می رساند. هنوز از مداوای جراحت او مدتی مانده بود که به سوی جبهه راهی گردید و توانست از خود رشادتها و دلاوریهایی نشان دهد و بر خصم زبون دشمن بعثی بتازد. در یکی از عملیاتها بنام والفجر۱ در منطقه شرهانی با عده ای از رزمندگان اعزامی از سجزی در عملیات شرکت نموده و پس از رشادتها و رزم دلاورانه به آرزوی دیرینه خود رسید و شربت شهادت که پرواز به سوی الی الله است را نوشید و نام او در آمار اصحاب و یاران امام حسین (ع) ثبت گردید و از مورخه ۲۲/۱/۱۳۶۲ نام او مزین به شهید و شهادت گردید و از آن موقع که او در خون خود غلتید شهید احمد موسایی لقب گرفت. او در متن وصیت نامه خود بیان نموده که « ای کاش احمد هزاران جان داشت و آن جان ناقابل را فدای اسلام و ابا عبدالله الحسین می کرد و قطعه قطعه می شد و در سرزمین خوزستان مفقود می گردید.» آری او به هدفش رسید و بندگی خداوند را تمام و کمال انجام داد و با رفتنش درس آزادگی و شجاعت به ما داد. او رفت و مسئولیت بسیار بزرگ و بار سنگینی را بر دوش ما نهاد. امیدواریم بتوانیم ادامه دهنده راه سرخش باشیم.

(روحش شاد و یادش گرامی)

والسلام

خانواده شهید احمد موسایی

…………………………………………………………………………………….. خاطره ای از جبهه

 من در پاتک عملیات محرم شرکت نمودم و خاطره ای را از آن بیاد دارم که برایتان نقل می کنم.ساعت ۷ بعد از ظهر جهت رفتن به خط از پادگان دو کوهه به طرف موقعیت حرکت کردیم ساعت ۲ بعد از نصف شب به آنجا رسیدیم، شب را در آنجا به صبح رساندیم و روز بعد نیز در همان جا به سر بردیم. روز دوم ساعت ۱۲ جهت رفتن به خط مقدم حرکت کردیم، خلاصه نهار ظهر و شام شب را در بین راه میل نمودیم. ساعت ۸ شب در حال رفتن به طرف خط بودیم، حدود ۴۸ ساعت در مقابل پاسگاه شرهانی بودیم و بعد از آنجا تصمیم گرفتند که ما را به محلی که نبردهای حمله کننده عملیات محرم مستقر بودند ببرند و خلاصه صبح ساعت ۸ ما را به طرف تلمبه خانه ای که از رژیم متجاوز بعث آزاد شده بود بردند و بر روی تپه های بلندی که از نظر استراتژی قابل اهمیت بود مستقر ساختند و تا ۷ روز در آنجا مستقر بودیم. عراق این منطقه را بسیار می کوبید و بعضی از بچه ها به شهادت رسیدند و بعضی مجروح کشتند، از ۳۰۰ نفر ۱۵۰ نفر باقی مانده بودیم. شب از طرف فرمانده اعلام آماده باش شد، معلوم بود که عراق قصد حمله دارد، بچه ها همه تجهیزات خود را بسته و در سنگرهای خود به حالت آماده باش در آمدند.

……………………………………………………………………………………..

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Top